خوب از بس نون تست و باگت خوردیم خسته شدیم. رفت و امد با این پاکستانیها باعث شد شغل شریف نانوایی در منزل را هم تجربه کنیم. گاهگاهی شاطر جواد و به طور منظم شاطر آرش. خودش تنوعی است ولی حسابی هم وقت می برد. به هر حال دانشجویی چه بر سر ادم نمی آورد. من یکی که اینجا زمین هم شخم زده ام. هم سطح های ما در ایران خدا به دور دست به خاک هم نمی زنند.بی خیال. من باید غرم را بزنم اگر نزم روزم شب نمی شود. چون هم از گذشته و هم حال به شدت راضیم
هنر نانوایی ما را هم ببینید اما به گمانم آرش با حوصله تر و با سلیقه تر از من نان درست می کند.
امشب یاد نانوایی محله خودمان افتادم که چه لواش ها ی خمیری درست می کرد . خدا زیاد کند. خداییش نعمت خدا و این آردبه این با ارزشی را هدر می دهد. بیشتر نانش را باید دور ریخت.نانهای من با همه بدیش بهتر از لواشی است که می زند. اینجا ما با ماهیتابه و گاز نان می پزیم.وقت گیر است ولی بهتر از نان تست خوردن است.بگذریم.